Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرگزاری فارس از داراب، سرهنگ علیرضا نوشاد در گفت‌وگو با خبرنگاران، در تشریح خبر قتل در این شهرستان، اظهار داشت: در پی اعلام مرکز فوریت‌های پلیسی110 مبنی بر وقوع یک فقره درگیری منجر به قتل در محله دریمی شهرستان داراب، بررسی موضوع در دستور کار ماموران پلیس آگاهی قرار گرفت.

وی افزود: کارآگاهان در بررسی‌های اولیه مطلع شدند که قاتل 33 ساله به منزل پدرش مراجعه و به دلیل اختلافات شخصی با برادر خود درگیر و با سلاح سرد وی را به قتل رسانده و متواری می‌شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

فرمانده انتظامی داراب ادامه داد: ماموران پلیس آگاهی تحقیقات خود را آغاز و مطلع شدند که قاتل که در درگیری  از ناحیه پیشانی نیز مجروح شده است با اسم مستعار جهت درمان به بیمارستان مراجعه کرده است.

سرهنگ نوشاد با بیان اینکه کارآگاهان سریعا به بیمارستان مراجعه و موفق شدند در کمتر از 24 ساعت قاتل را دستگیر کنند،گفت: متهم پس از تشکیل پرونده برای سیر مراحل قانونی روانه دادسرا شد.

این مقام انتظامی تصریح کرد: شهروندان در هنگام اختلافات و درگیری خونسردی خود را حفظ کرده و قانونمندانه عمل کنند؛ زیرا وقوع چنین حوادثی موجب ضرر و زیان مادی و معنوی جبران ناپذیر خواهد بود.

پایان پیام/

منبع: فارس

کلیدواژه: فرمانده انتظامی داراب قتل بیمارستان داراب دستگیری

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۳۵۰۸۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نامه این فوتبالیست به برادر ۴ ساله‌اش دنیا را تکان داد

نامه‌ای احساسی که اندریک، مهاجم جوان برزیلی، پس از گلزنی به انگلیس به برادرش نوح، کودک ۴ ساله، نوشته در مدت کوتاهی به سرعت در فضای مجازی پربازدید شده است.

این ستاره نوظهور فوتبال آمریکای جنوبی که در حال حاضر برای پالمیراس بازی می‌کند توسط رئال مادرید خریداری شده و بلافاصله پس از ۱۸ سالگی به اسپانیا نقل مکان خواهد کرد.

برزیل در فیفادی جاری در بازی دوستانه مقابل انگلیس در ورزشگاه ومبلی قرار گرفت که با گل اندریک ۱۷ ساله موفق شد با نتیجه ۱-۰ برنده شود.

این متن نامه‌ای است که توسط اندریک نوشته شده است: "نوح عزیز، دوستت دارم. این اولین چیزی است که از هر چیز دیگری مهمتر است. از روز اول احساس می‌کنم پیوند خاصی با هم داشتیم. من هرگز به تو نگفتم، اما وقتی می‌خواستی به دنیا بیایی، در واقع منتظر بودی تا من گل بزنم. درسته برادر، در آن زمان من در یک بازی مهم بودم، فقط ۱۳ سال داشتم و تو منتظر بودی. ساعت تیک تاک می‌کرد و مامان و بابا فکر می‌کردند منتظر چیزی هستی. سپس ناگهان پدر از دوستش که تماشاگر آن بازی بود تماسی تلفنی دریافت کرد. گفت: "داگلاس! داگلاس! اندریک گل زد!. " و بعد دقیقا همون لحظه تو اتاق بیمارستان تو به دنیا آمدی و صدای گریه‌ات پخش شد.

بالاخره اومدی تا با من جشن بگیری و وقتی رسیدم بیمارستان به تو هدیه تولدت را دادم. آن موقع من پول یک اسباب بازی را نداشتم، اما توپ طلای مسابقات را برای تو آوردم. می‌فهمی؟ در این خانواده ما ثروتمند به دنیا نیامدیم. ما در فوتبال به دنیا آمدیم. نمی‌دانم کی این نامه را می‌خوانی، اما الان ۴ ساله‌ای و زندگی ما خیلی سریع در حال تغییر است.

در چند ماه آینده به اسپانیا خواهم رفت تا برای رئال مادرید بازی کنم - بله، همان تیمی که می‌بینی همیشه در پلی استیشن انتخاب می‌کنم. می‌دانستم که آن وضعیت را درست می‌کردم و مامان هنوز وقتی آن را به یاد می‌آورد، گریه می‌کند. ما مثل الان در یک آپارتمان شیک زندگی نمی‌کردیم. در مکانی به نام ویلا گوآیرا زندگی می‌کردیم و زندگی ما بسیار متفاوت بود. در سال‌های آینده همه چیز مربوط به زندگی ما را از زبان دیگران خواهید شنید و آنها خواهند گفت که همه اینها درد و بدبختی بوده است.

اما حقیقت این است که به لطف خدا و به لطف همه چیز‌هایی که مامان و بابا فدا کردند، کودکی فوق العاده‌ای داشتم؛ و البته به لطف فوتبال. وقتی ۱۰ ساله بودم، فکر می‌کنم اولین بار در زندگی‌ام بود که فهمیدم شرایطمان سخت است. ما همیشه به اندازه نیازمان داشتیم، اما خیلی کافی نبود. بابا اینطور می‌گوید مت روی مبل نشستم و به او گفتم: "نگران نباش. من یک فوتبالیست می‌شوم و خودمان را از این وضعیت نجات می‌دهم. " قبل از آن روز من فقط یک بچه بودم و فوتبال فقط یک بازی بود.

از آن روز به بعد، فوتبال مسیر ما برای زندگی بهتر شده است. مامان زندگی و خانه خود را ترک کرد تا از رویای من در سائوپائولو حمایت کند. باشگاه فقط برای من جا داشت، اما مامان گفت که بدون من نمی‌تواند، بماند. بابا ماند تا کار کند و برای ما پول بفرستد و مامان با من در یک خانه کوچک همراه با تعدادی از هم‌تیمی‌هایم اسکان داشت. همه زیر یک سقف بودیم، اما وقتی برای تمرین می‌رفتیم، او کسی را نداشت که با آن صحبت کند.

ما در آن خانه تلویزیون و اینترنت نداشتیم، او انجیل را به پارک می‌برد و تنها با خدا می‌نشست و صحبت می‌کرد. تنها چیزی که در آن مکان داشت، یک صندلی بود. کیفش را روی آن می‌گذاشت و وقتی که ما رخت‌خواب داشتیم او روی حصیری که روی زمین پهن شده بود، می‌خوابید. می‌دانم تصور اینکه مامان روی زمین بخوابد برای تو سخت است، اما این حقیقت است. این واقعا اتفاق افتاد. دفعه بعد که مامان را دیدی، او را در آغوش بگیری و از او تشکر کن، چون بدون فداکاری‌های او ما زندگی امروز را نداشتیم.

بابا هم خیلی فداکاری کرد. پس از چند ماه او به سائوپائولو آمد تا از ما حمایت کند، او به پالمیراس رفت و از باشگاه درخواست کرد تا هر کاری که می‌تواند در آنجا انجام داده و مشغول شود.

پدر نیروی خدمات داخل ورزشگاه بود. به عنوان یک پسر همیشه آرزو داشت در آن رختکن باشد، بنابراین با لبخند به سر کار می‌رفت. او ۳ سال در آنجا کار کرد، ابتدا زباله‌های اطراف ورزشگاه را جمع‌آوری می‌کرد و سپس به مسئول تمیز کردن رختکن‌ها شد.

او همیشه به بازیکنان می‌گفت که یک روز پسرش با آنها بازی خواهد کرد. یک روز، دربان باشگاه متوجه شد که پدر هر روز لاغرتر می‌شود. او در غذاخوری کارگران و کارکنان غذا خوردن و متوجه شد که بابا فقط سوپ می‌خورد. به سمت بابا گرفت و گفت: "هی داگلاس، شماره تلفنت را به من بده، می‌خواهم با همسرت تماس بگیرم. " او به مامان زنگ زد و مامان هم ماجرا را برایش تعریف کرد که چگونه پدر در کودکی در یک باربیکیو دستش را سوزانده بود و چقدر بد بود که تقریباً دستش را از دست داد. برای مبارزه با عفونت به او دارو‌های قوی دادند و این باعث ضعیف شدن دندان‌هایش شده بود؛ بنابراین او فقط می‌توانست سوپ بخورد.

این دربان، از همه بازیکنان پول جمع کرد و به پدر پول دادند تا دندان‌هایش را درست کند. آرزوی پدر گاز زدن یک سیب بود: امروز خدا را شکر هر غذایی را که می‌خواهد، به راحتی می‌خورد. امیدوارم الان متوجه شده باشی برادر. زندگی‌ای که ما اکنون در آن زندگی می‌کنیم از ناکجاآباد به وجود نیامده است.

ما آن را با تلاش و اشک فراوان به دست آوردیم. مامان همیشه می‌گوید یک اشتباه می‌تواند همه چیز را خراب کند و حق با اوست. لحظه‌ای که فراموش می‌کنیم از کجا آمده‌ایم، خطر گم شدن در راه را داریم. به همین دلیل است که من این تاریخچه خانوادگی‌ام را به تو هدیه می‌دهم. مامان نان کهنه می‌خورد، بابا زیر باجه بلیت می‌خوابید، مادر در حمام گریه می‌کرد، پدر روی مبل گریه می‌کرد.

امیدوارم همیشه او را در قلبت نگه داری. من تو را دوست دارم برادر. از صمیم قلبم. "

منبع: ورزش سه

tags # فوتبال سایر اخبار (تصاویر) چند سال پس از مردن انسان‌ها زمین چه شکلی خواهد بود؟ آیا حیوانات هم از آمیزش جنسی لذت می‌برند؟ اگر ماه به زمین برخورد کند چه می‌شود؟ (عکس) انسان‌های امروز چقدر شبیه نئاندرتال‌‌ها هستند؛ از دماغ بزرگ تا کشیدن سیگار!

دیگر خبرها

  • درگیری خونین در قبرستان یاسوج/ ۲ نفر کشته شدند
  • اهدا قلب جوان ۲۳ ساله عشایری در دشتستان
  • قاتل صیاد بندرامام حسن در دیلم دستگیر شد
  • دستگیری عاملان ۳ قتل مرد جوان در جنوب تهران
  • جوان ۲۳ ساله دشتستانی ناجی جان چهار بیمار نیازمند به عضو شد
  • دستگیری عاملان قتل ۳ مرد جوان در جنوب تهران
  • بلع مواد مخدر جوان ۲۵ ساله را روانه بیمارستان کرد
  • مادربزرگ ۷۵ ساله اسکاتلندی روزانه ۶ ساعت فورتنایت بازی می‌کند
  • نامه این فوتبالیست به برادر ۴ ساله‌اش دنیا را تکان داد
  • دستگیری سارق منزل در کمتر از ۲۴ ساعت